English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 180 (3857 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
So much the better. U دیگه بهتر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
outsold U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsells U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outselling U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsell U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
Enough is enough! <idiom> U بس کن دیگه!
Come on! U بیا دیگه!
That's enough. U دیگه بس است.
Next Saturday . This coming Saturday. U شنبه دیگه
still worse U دیگه بدتر
To such an extent that… U تا حدی که دیگه ...
C'mon! U بیا دیگه!
It is obvious enough . Well of course . U خب معلومه دیگه
What is it now? U دیگه چه شده ؟
I cant nor can anyone else . U نه من می توانم ونه کس دیگه
Whoever else that may object . U هر کس دیگه که اعتراض کند
He went for good. U رفت و دیگه نیامد
Just go! U بریم [حرکت کن] دیگه!
Go ahead! U انجام بدهید دیگه!
Do come! U خوب بیا دیگه!
I must be going now. U الان دیگه باید بروم
You are a fine one to talk . You of all people have a nerve to talk . U تو یکی دیگه حرف نزن !
That's (just) the way things are. U موقعیت حالا دیگه اینطوریه.
Come forward a little (little bit)more. U یک قدری دیگه بیا جلو
Any fool knows that . U اینرا دیگه هرخری می داند
He wont be back for another six months. U رفته که تا 6 ماه دیگه بر گردد
simply <adv.> <idiom> U حالا دیگه [اصطلاح روزمره]
just <adv.> <idiom> U حالا دیگه [اصطلاح روزمره]
I knocked off another 1000 tomans. U 1000 تومان دیگه از قیمت زدم
You wont catch me going to his house . U غلط می کنم دیگه به منزلش بروم
That's just the way it is. U این حالا [دیگه] اینطوری است.
I shall be back this day month . U درست یک ماه دیگه برمی گردم
what have you [ gone and] done now! U حالا دیگه چه فوزولی [شیطنتی] کردی!
This is treason, pure and simple. U خیانت که دیگه شاخ ودم ندارد
Boys will be boys. U پسرها حالا دیگه اینطور هستند.
Where is the mate ( companion ) of this glove ? U لنگه دیگه این دستکش کجاست ؟
His political beliefs are old hat now . U عقاید سیاسی اش دیگه کهنه شده
Please give the other foot . لنگه دیگه این کفش را بدهید.
How come we dont see you more pften? U چطور دیگه زیاد تورانمی بینم ؟
It is money down the drain (gone to blazes). U این دیگه پول دور ریختن است
This sort of talk is threadbare ( outmoded ) . U این حرفها دیگه کهنه شده است
These coins are very hard to come by . U این سکه ها دیگه گیر نمی آیند
That is all we needed!That caps ( beats ) all ! U واقعا" همین یکی دیگه مانده بود !
Enough already! [American E] U دیگه اینقدر حرف نزن! [اصطلاح روزمره]
This jock that you told me is as old as Adams . U این لطیفه که گفتی خیلی دیگه کهنه است
second-guess someone <idiom> U حدس اینکه یکی دیگه چه کاری انجام میداد
He has vowed not to gamble again. پشت دستش را داغ کرده که دیگه قمار نکند.
The car is now in perfect running order . U اتوموبیل الان دیگه مرتب وخوب کارمی کند
Enough already! [American E] U کافیه دیگه! [خسته شدم از این همه حرف] [اصطلاح روزمره]
better U بهتر
all the better U چه بهتر
so much the better U چه بهتر
so much the better for me U بهتر من
better than U بهتر از
the more better the best U بهتر
That's hardly going to make a difference now, is it ! <idiom> U این الان که دیگه فرقی نمی کنه [تفاوتی نداره] ! [اصطلاح روزمره]
to change to the better U بهتر شدن
modifying U بهتر کردن
modify U بهتر کردن
modifies U بهتر کردن
ameliorating U بهتر کردن
ameliorates U بهتر کردن
ameliorated U بهتر کردن
ameliorate U بهتر کردن
preferably U بطور بهتر
The more the better . U هر چه بیشتر بهتر
the best of all U از همه بهتر
ameliorator U بهتر کننده
cote U بهتر بودن از
might as well <idiom> U ترجیحا بهتر
meliorate U بهتر شدن
meliorative U بهتر شونده
on the mend <idiom> U بهتر شدن
above rubies U بهتر از یاقوت
amelioration U بهتر شدن
ameliorative U بهتر شونده
An ounce of prevention is worth a pound of cure. [Benjamin Franklin] <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
An ounce of prevention is worth a pound of cure. <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
to get back on one's feet U بهتر شدن [از بیماری]
An ounce of prevention is better than a pound of cure. <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
I feel it is appropriate ... U به نظر من بهتر است که ...
more the merrier <idiom> U هرچی بیشتر بهتر
Just as well you didnt come . U همان بهتر که نیامدی
enhance U بهتر یا واضح تر کردن
it was no better U هیچ بهتر نبود
ammunition modification U بهتر سازی مهمات
modification U بهتر کردن مدل
it would be preferble to U بهتر خواهد بود
he works better U او بهتر کار میکند
out act U بهتر انجام دادن از
enhancing U بهتر یا واضح تر کردن
enhances U بهتر یا واضح تر کردن
tea is preferable to water U چایی از اب بهتر است
enhanced U بهتر یا واضح تر کردن
outplay U بازی بهتر از حریف
the better plan is to U بهتر این است که .....
surpasses U بهتر بودن از تفوق جستن
rounding U ایجاد دید بهتر در گرافیک
Do you have anything better? U آیا چیزی بهتر دارید؟
it peels better U بهتر پوست ان کنده میشود
i should p stay at home U بهتر است در خانه بمانم
i know you better than he U من شما را بهتر میشناسم تااو
hardening and temper U بهتر کردن تشویه ی فولاد
It is better to know each others mind than to know each others language. <proverb> U همدلى از همزبانى بهتر است .
Better late then never. <proverb> U تاخیر بهتر از هرگز است .
ameliorates U بهتر شدن بهبودی یافتن
to get back on one's feet U وضعیت خود را بهتر کردن
rounding U ایجاد یک حرف با فاهر بهتر
ameliorating U بهتر شدن بهبودی یافتن
This photo does not do you justice. U خودتان از عکستان بهتر هستید
surpassed U بهتر بودن از تفوق جستن
amend U بهتر کردن بهبودی یافتن
amended U بهتر کردن بهبودی یافتن
amending U بهتر کردن بهبودی یافتن
ameliorated U بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorate U بهتر شدن بهبودی یافتن
surpass U بهتر بودن از تفوق جستن
hole job U شکست دادن حریف با شروع بهتر
follow up <idiom> U بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
hole shot U شکست دادن حریف با شروع بهتر
I know best where my interests lie. U صلاح کارم را خودم بهتر می دانم
you ought to know better U شما باید بهتر از این بدانید
think better of <idiom> U رسیدگی دوباره به چیزی وتصمیمگیری بهتر
Better do it than wish it done. <proverb> U شروع عمل بهتر از آرزوى انجام آن.
She has known better days in her youth . U معلومه که در جوانی وضعش بهتر بوده
soil improvement U بهتر کردن جنس زمین برای بارگذاری
adjustments U تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
outshoot U تعداد بیشتر و بهتر تیراندازی نسبت به حریف
adjustment U تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
He is the best physician as physicians go. U نسبت به سایر پزشکان از همه بهتر است
Are you feeling any better? U آیا حال شما کمی بهتر است؟
Better late than never! <proverb> U دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!
Better late than never. <proverb> U دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.
Do you have a room with a better view? U آیا اتاقی با چشم انداز بهتر دارید؟
You're improving. <idiom> U دارید بهتر می شوید [در انجام کارتان] [اصطلاح روزمره]
carbonet hardness U درجه سختی آب و عاملی جهت تعیین رنگرزی بهتر
Better to go to bed supperless than to rise in debt. <proverb> U گرسنه خوابیدن بهتر است تا در قرض بیدار شدن.
go-getter <idiom> U شخصی کار میکند برایبدست آوردن موقعیتی بهتر
My mind was elsewahere. My thouthts were wandering. U حواسم اینجا نبود ( حواسم جای دیگه بود )
quick kick U کوشش در ضربه زدن با پا درضمن پاس برای کسب موقعیت بهتر
sight window U بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
adjusts U تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjusting U تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjust U تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
lag U زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lagged U زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lags U زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions U این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation. U پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
She procrastinated until it was too late . U آنقدر دفع وقت (وقت کشی ) کرد که دیگه کار از کار گذشت
letter quality printing U چاپ با چاپگر matrix-dot که نوشتار با کیفیت بهتر دارد به خوبی ماشین تایپ با افزایش فاصله بین نقاط
multipass overlap U سیستمی که چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matria-dot ایجاد میکند با تکرا خط حروف ولی تغییر مکان به آرامی
every cloud has a silver lining <idiom> U [خوش بین باش، روزهای سخت نیز جایشان را به روزهای بهتر میدهند]
acid diluent ترکیبی که با قلم زنی سطح فلز باعث اتصال بهتر لایه های پرداخت با سطح فلزمیشود
Half a loaf is better than no bread . <proverb> U نیم قرص نانى بهتر از بى نانى است.
outdo U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdoing U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdoes U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
workgroup U خصوصیتی که به بستههای نرم افزاری استاندارد اضافه میشود که باعث کارایی بهتر آن در گروه کاربران شبکه میشود
overlap U سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlaps U سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlapped U سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
ours was better than theirs U مال ما بهتر از مال انها بود
summer resorts U ییلاق عشایر [فرش های بافته شده در این هنگام از کوچ عشایر بدلیل مرغوبیت بهتر پشم، دارای کیفیت بهتری است.]
improved U بهتر کردن اصلاح کردن
improving U بهتر کردن اصلاح کردن
improves U بهتر کردن اصلاح کردن
improve U بهتر کردن اصلاح کردن
prescan U خصوصیت بیشتر اسکنرهای مسط ح که اسکن سریع و با realution کم انجام می دهند تا نمونه اصلی را مجدد بررسی کنید یا ناحیهای که باید بهتر اسکن شود مشخص کنید
channeled U جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeling U جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channelled U جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channels U جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channel U جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
NiMH U نوعی باتری قابل شارژ در laptop که امکان شارژ شدن بهتر از باتری Nicad دارد. شارژ آن سریع تر است و نگران حافظه نیست
pareto criterion U ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید
holing U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
hole U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1to as
1we drove to visit my parents in Ipswich.
1she kept the polite small talk going.
1i was rebelling now
1دیگه مثل قبلا به مردم کمک نمیکنید. با خود شما سایت پردیک هستم. نمی خوام برام ترجمه کنید
1wildlike
1واژه برزین برای تلفظ بهتر در انگلیسی بصورت Berzin نوشته شود یا Barzin?
1Leberschwellung
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com